حافظ از منظر مقام معظم رهبری
دوشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۳۱ ق.ظ
بسم الله
الحمدالله و الصلوه علی رسول الله و علی آله الطاهرین المعصومین
حافظ درخشانترین ستاره فرهنگ فارسی است: در طول این چند قرن تا امروز هیچ شاعری به قدر حافظ دراعماق و زوایای ذهن و دل ملت ما نفوذ نکرده است.
او شاعر تمامی قرن هاست و همه قشرها از عرفای مجذوب جلوههای الهی تا ادیبان و شارعران خوش ذوق، تا رندان بیسر و پا و تا مردم معمولی هرکدام درحافظ، سخن دل خود را یافتهاند و به زبان اوشرح وصف حال خود راسروده اند شاعری که دیوان او تا امروز هم پر نشرترین و پر فروشترین کتاب بعد از قرآن است و دیوان او در همه جای این کشور و در بسیاری از خانههای یا بیشتر خانهها با قداست و حرمت در کنار کتاب الهی گذاشته میشود.
شاعری که لفظ و معنا و قالب و محتوا را با هم به اوج رسانده است و در هر مقولهای زبدهترین و موجزترین و شیرینترین گفته را دارد.
البته در جامعه ما و در بیرون از کشور ما درباره حافظ سخنها گفتهاند و قلمها زدهاند و به دهها زبان دیوان او را برگرداندهاند، صدها کتاب در شرح حال او یا دیوان شعرش نوشتهاند، اما همچنان حافظ ناشناختهمانده است.
این را اعتراف میکنیم و بر اساس این اعتراف باید حرکت کنیم و این کنگره بزرگترین هنرش انشاء الله این خواهد بود که این حرکت گامی به جلو باشد.
در این کنگره اساتید بزرگ، شعرا، ادبا و صاحب فضیلتان و افراد صاحب نظر به حمدالله بسیارند. باید بگویند و بسرایند و بنویسند و پس از این جلسه هم باید این حرکت ادامه پیدا کند. ما حافظ را فقط به عنوان یک حادثه تاریخی ارج نمینهیم ، بلکه حافظ همچنین حامل یک پیام و یک فرهنگ است.
دو خصوصیت وجود دارد که ما را وا میدارد از حافظ تجلیل کنیم و یاد او را زنده نگاه داریم، اول زبان فاخر او که همچنان بر قله زبان و شعرفارسی ایستاده است و ما این زبان را باید ارج بنهیم و از آن معراجی بسازیم به سوی زبان پاک، پیراسته، کامل و والا، چیزی که امروز از آن محرومیم.
دوم، معارف حافظ که خود او تاکید میکند که از نکات قرآنی استفادهکرده است. قرآن درس همیشگی زندگی انسان است و شعر حافظ مستفاد از قرآن میباشد.
حافظ خود اعتراف دارد که نکات قرآنی را آموخته و زبان خودش را به آنها گشوده است. پس محتوای شعر حافظ آنجا که از جنبه بیانی محض خارج میشود و قدم در وادی بیان معارف و اخلاقیات میگذارد یک گنجینه و ذخیره برای ملت ما و ملتهای دیگر و نسلهای آینده است. چرا که معارف والای انسانی مرز نمی شناسد. از این روز بزرگداشت حافظ، بزرگداشت فرهنگ قرآنی و اسلامی و ایرانی است و نیز بزرگداشت آن اندیشههای نابی است که در این دیوان کوچک گردآوری شده و به بهترین و شیواترین زبان، بیان گردیده است.
من مایل بودم که امروز حداقل بتوانم بحثی مورد قبول در این مجمع داشته باشم.ارادت به حافظ و احساس مسوولیت در مقابل پیام حافظ و جهان بینی و زبان او مرا به شرکت در این اجتماع و همکاری با شما وا میدارد. اما وقت محدود و گرفتاریها به من اجازه نمیدهد، آنچنان که دلخواه یک دوستدار حافظ است درباره او سخن بگویم، در استعجال با استمداد از حافظه و حافظ مطالبی را آماده کردهام که عرض میکنم.
بحث را در سه قسمت مطرح خواهم کرد: یک قسمت در باب شعر حافظ، قسمت دیگر در باب جهان بینی حافظ و قسمت سوم در باب شخصیت او.
آنچنان که من از دیوان حافظ و از مجموعه سخن او برداشت میکنم، شعر حافظ دراوج هنر فارسی است و از جهات مختلف در حد اعلاست. این بحث که بهترین شاعر فارسی کیست، تا کنون بحث بیجوابی مانده است و شاید بعد از این هم بیجواب بماند. اما میتوان ادعا کرد که به اوج سخن حافظ، یعنی به اوجی که در سخن حافظ هست، هیچ سخنسرای دیگری نرسیده است. نه اینکه مرتبه شعر حافظ در همه غزلیات و سرودهها در مرتبهای والاتر از دیگران است، بلکه به این معنا که در بخشی از این مجموعه گرانبها و نفیس اوجی وجود دارد که شبیه آن را در کلام دیگران مشاهده نمیکنیم. غزل به طور طبیعی شعر عشق است. هر نوع غزل، چه عارفانه و چه غیر عارفانه، بیان لطیف ترین احساسات انسان متعهد است و به طور طبیعی نمیتواند از شیوهها و اسلوبها و کلماتی استفاده کند که به سخافت شعر خواهد انجامید. چیزی که در قصیده و مثنوی به راحتی میتوان از آن بهره برد، لذا شما میبینید که سعدی بزرگ استاد سخن، سخایی را که در بوستان نشان میدهد در غزلیات خودش نمی تواند نشان بدهد. این طبیعت زبان غزل است و هر شاعری ناگزیر در غزل محدودیتهایی دارد، حالا اگر نگاه کنید به تشبیهها و نسیبهایی که شعرا معمولا در مقدمات قصاید داشته اند، در گذشته کمتر قصیدهای بود که از تشبیب و نسیب، یعنی از همان ابیات عاشقانهای که شاعر درابتدای قصیده میسرود خالی باشد، خواهید دید که هیچکدام از این ابیاتی که به عنوان تشبیب در مقدمه و طلیعه قصاید سروده شده، نتوانسته است کار یک غزل را در بین مردم بکند، با اینکه غزل است نه هرگز خوانندهای با آن آوازی سروده و نه به عنوان وصف الحال عاشقی به کار رفته است. با این حال طنطنه قصیده مانع آن شده است که لطف و لطافت غزل را داشته باشد. به نظر میرسد لطافت و نازکی در غزل به طور طبیعی با طبیعت استحکام و محکم بودن شعر در قصیده منافات دارد. اما اگر ما شعری پیدا کردیم که با وجود غزل بودن از لحاظ استحکام الفاظ کوچکترین نقیصهای نداشته باشد این شعر، برترین شعر است.
اگر غزلی را ما یافتیم که علاوه بر لطف سخن و لطافت کلمات ازیک استحکام و استواری هم برخوردار بود به طوری که بتوان جای کلمهای از کلمات آن را عوض کرد یا چیزی بر آن افزود یا چیزی از آن کاست باید قبول کنیم که این غزل در حد اوج است و در دیوان حافظ از این قبیل اشعار بسیار است.
منبع: www.farsculture.gov.ir
راسخون
اشاره:
آیتالله العظمی خامنهای(حفظه الله) در ۲۸آبان ماه سال۶۷
درآیین گشایش کنگرهجهانی بزرگداشت حافظ، این غزلسرای نامی در شیراز،
بهزیبایی وشیوایی گوشهها و زوایایی از آثار نظم این شاعر همیشه نامدار
قرن هشتم هجری را بیان کردند. این مقاله مروری بر تفسیر و شرح گوشههای
پیدا و پنهان شعر و زندگی این شاعر گرانسنگ، از منظر رهبر فرزانه انقلاب
اسلامی، می باشد.
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله و الصلوه علی رسول الله و علی آله الطاهرین المعصومین
به حسن خلق و وفا کس به یار ما نرسد
تو را در این سخن انکار کار ما نرسد
اگر چه حسن فروشان به جلوه آمدهاند
کسی به حسن و ملاحت به یار ما نرسد
به حق صحبت دیرین که هیچ محرم راز
به یار یک جهت حق گزار ما نرسد
هزار نفش برآمد ز کلک صنع و یکی
به دلپذیری نقش نگار ما نرسد
هزار نقد به بازار کائنات آرند
یکی به سکه صاحب عیار ما نرسد
دریغ قافله عمر کانچنان رفتند
که گردشان به هوای دیار ما نرسد
بسوخت حافظ و ترسم که شرح قصه او
به سمع پادشه کامکار ما نرسد
بهترین
فاتحه سخن، در بزرگداشت این عزیز همیشگی ملت ایران و گوهر یگانه فرهنگ
فارسی، سخنی از خود او بود که این غزل به عنوان ابراز ارادتی به خواجه
شیراز، بزرگ شاعر تمامی قرون و اعصار، در حضورشماعزیزان برادران و خواهران و
میهمانان گرامی خوانده شد. تو را در این سخن انکار کار ما نرسد
اگر چه حسن فروشان به جلوه آمدهاند
کسی به حسن و ملاحت به یار ما نرسد
به حق صحبت دیرین که هیچ محرم راز
به یار یک جهت حق گزار ما نرسد
هزار نفش برآمد ز کلک صنع و یکی
به دلپذیری نقش نگار ما نرسد
هزار نقد به بازار کائنات آرند
یکی به سکه صاحب عیار ما نرسد
دریغ قافله عمر کانچنان رفتند
که گردشان به هوای دیار ما نرسد
بسوخت حافظ و ترسم که شرح قصه او
به سمع پادشه کامکار ما نرسد
حافظ درخشانترین ستاره فرهنگ فارسی است: در طول این چند قرن تا امروز هیچ شاعری به قدر حافظ دراعماق و زوایای ذهن و دل ملت ما نفوذ نکرده است.
او شاعر تمامی قرن هاست و همه قشرها از عرفای مجذوب جلوههای الهی تا ادیبان و شارعران خوش ذوق، تا رندان بیسر و پا و تا مردم معمولی هرکدام درحافظ، سخن دل خود را یافتهاند و به زبان اوشرح وصف حال خود راسروده اند شاعری که دیوان او تا امروز هم پر نشرترین و پر فروشترین کتاب بعد از قرآن است و دیوان او در همه جای این کشور و در بسیاری از خانههای یا بیشتر خانهها با قداست و حرمت در کنار کتاب الهی گذاشته میشود.
شاعری که لفظ و معنا و قالب و محتوا را با هم به اوج رسانده است و در هر مقولهای زبدهترین و موجزترین و شیرینترین گفته را دارد.
البته در جامعه ما و در بیرون از کشور ما درباره حافظ سخنها گفتهاند و قلمها زدهاند و به دهها زبان دیوان او را برگرداندهاند، صدها کتاب در شرح حال او یا دیوان شعرش نوشتهاند، اما همچنان حافظ ناشناختهمانده است.
این را اعتراف میکنیم و بر اساس این اعتراف باید حرکت کنیم و این کنگره بزرگترین هنرش انشاء الله این خواهد بود که این حرکت گامی به جلو باشد.
در این کنگره اساتید بزرگ، شعرا، ادبا و صاحب فضیلتان و افراد صاحب نظر به حمدالله بسیارند. باید بگویند و بسرایند و بنویسند و پس از این جلسه هم باید این حرکت ادامه پیدا کند. ما حافظ را فقط به عنوان یک حادثه تاریخی ارج نمینهیم ، بلکه حافظ همچنین حامل یک پیام و یک فرهنگ است.
دو خصوصیت وجود دارد که ما را وا میدارد از حافظ تجلیل کنیم و یاد او را زنده نگاه داریم، اول زبان فاخر او که همچنان بر قله زبان و شعرفارسی ایستاده است و ما این زبان را باید ارج بنهیم و از آن معراجی بسازیم به سوی زبان پاک، پیراسته، کامل و والا، چیزی که امروز از آن محرومیم.
دوم، معارف حافظ که خود او تاکید میکند که از نکات قرآنی استفادهکرده است. قرآن درس همیشگی زندگی انسان است و شعر حافظ مستفاد از قرآن میباشد.
حافظ خود اعتراف دارد که نکات قرآنی را آموخته و زبان خودش را به آنها گشوده است. پس محتوای شعر حافظ آنجا که از جنبه بیانی محض خارج میشود و قدم در وادی بیان معارف و اخلاقیات میگذارد یک گنجینه و ذخیره برای ملت ما و ملتهای دیگر و نسلهای آینده است. چرا که معارف والای انسانی مرز نمی شناسد. از این روز بزرگداشت حافظ، بزرگداشت فرهنگ قرآنی و اسلامی و ایرانی است و نیز بزرگداشت آن اندیشههای نابی است که در این دیوان کوچک گردآوری شده و به بهترین و شیواترین زبان، بیان گردیده است.
من مایل بودم که امروز حداقل بتوانم بحثی مورد قبول در این مجمع داشته باشم.ارادت به حافظ و احساس مسوولیت در مقابل پیام حافظ و جهان بینی و زبان او مرا به شرکت در این اجتماع و همکاری با شما وا میدارد. اما وقت محدود و گرفتاریها به من اجازه نمیدهد، آنچنان که دلخواه یک دوستدار حافظ است درباره او سخن بگویم، در استعجال با استمداد از حافظه و حافظ مطالبی را آماده کردهام که عرض میکنم.
بحث را در سه قسمت مطرح خواهم کرد: یک قسمت در باب شعر حافظ، قسمت دیگر در باب جهان بینی حافظ و قسمت سوم در باب شخصیت او.
آنچنان که من از دیوان حافظ و از مجموعه سخن او برداشت میکنم، شعر حافظ دراوج هنر فارسی است و از جهات مختلف در حد اعلاست. این بحث که بهترین شاعر فارسی کیست، تا کنون بحث بیجوابی مانده است و شاید بعد از این هم بیجواب بماند. اما میتوان ادعا کرد که به اوج سخن حافظ، یعنی به اوجی که در سخن حافظ هست، هیچ سخنسرای دیگری نرسیده است. نه اینکه مرتبه شعر حافظ در همه غزلیات و سرودهها در مرتبهای والاتر از دیگران است، بلکه به این معنا که در بخشی از این مجموعه گرانبها و نفیس اوجی وجود دارد که شبیه آن را در کلام دیگران مشاهده نمیکنیم. غزل به طور طبیعی شعر عشق است. هر نوع غزل، چه عارفانه و چه غیر عارفانه، بیان لطیف ترین احساسات انسان متعهد است و به طور طبیعی نمیتواند از شیوهها و اسلوبها و کلماتی استفاده کند که به سخافت شعر خواهد انجامید. چیزی که در قصیده و مثنوی به راحتی میتوان از آن بهره برد، لذا شما میبینید که سعدی بزرگ استاد سخن، سخایی را که در بوستان نشان میدهد در غزلیات خودش نمی تواند نشان بدهد. این طبیعت زبان غزل است و هر شاعری ناگزیر در غزل محدودیتهایی دارد، حالا اگر نگاه کنید به تشبیهها و نسیبهایی که شعرا معمولا در مقدمات قصاید داشته اند، در گذشته کمتر قصیدهای بود که از تشبیب و نسیب، یعنی از همان ابیات عاشقانهای که شاعر درابتدای قصیده میسرود خالی باشد، خواهید دید که هیچکدام از این ابیاتی که به عنوان تشبیب در مقدمه و طلیعه قصاید سروده شده، نتوانسته است کار یک غزل را در بین مردم بکند، با اینکه غزل است نه هرگز خوانندهای با آن آوازی سروده و نه به عنوان وصف الحال عاشقی به کار رفته است. با این حال طنطنه قصیده مانع آن شده است که لطف و لطافت غزل را داشته باشد. به نظر میرسد لطافت و نازکی در غزل به طور طبیعی با طبیعت استحکام و محکم بودن شعر در قصیده منافات دارد. اما اگر ما شعری پیدا کردیم که با وجود غزل بودن از لحاظ استحکام الفاظ کوچکترین نقیصهای نداشته باشد این شعر، برترین شعر است.
اگر غزلی را ما یافتیم که علاوه بر لطف سخن و لطافت کلمات ازیک استحکام و استواری هم برخوردار بود به طوری که بتوان جای کلمهای از کلمات آن را عوض کرد یا چیزی بر آن افزود یا چیزی از آن کاست باید قبول کنیم که این غزل در حد اوج است و در دیوان حافظ از این قبیل اشعار بسیار است.
منبع: www.farsculture.gov.ir
راسخون
۹۴/۰۷/۲۰