دیندارى کافرپسند، همان کفر است
بسم الله
تنها قانونى که مىتواند مایه نجات انسانها گردد قانون و هدایت الهى است، چرا که علم بشر هر قدر تکامل یابد باز آمیخته به جهل و شک و نارسایى در جهات مختلف است، و هدایتى که در پرتو چنین علم ناقصى پیدا شود، هدایت مطلق نخواهد بود، تنها کسى مىتواند برنامه" هدایت مطلق" را رهبرى کند که داراى" علم مطلق" و خالى از جهل و نارسایى باشد و او تنها خدا است.

وَ لَنْ تَرْضى عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لا النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذِی جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ (120)
(اى پیامبر!) هرگز یهود و نصارى از تو راضى نخواهند شد تا (آنکه تسلیم خواسته آنان شوى و) از آئین آنان پیروى کنى. بگو: هدایت تنها هدایت الهى است، و اگر از هوى و هوس هاى آنها پیروى کنى، بعد از آنکه علم (وحى الهى) نزد تو آمد، هیچ سرور و یاورى از ناحیه خداوند براى تو نخواهد بود.
بعد از تغییر قبله، ناراحتى یهود از مسلمانان بیشتر شد و احیاناً بعضى از مسلمانها نیز تمایل داشتند قبله همان بیت المقدس باشد تا بتوانند با یهود در الفت و دوستى زندگى کنند، غافل از اینکه رضایت اهل کتاب با حفظ آن حاصل نمىشد و انتظار آنان، پیروى از تمام آیین آنها و نه فقط قبله آنان بود.
این آیه در عین اینکه خطاب به پیامبر اسلام صلى اللَّه علیه و آله است، خطاب به همه مسلمانان در طول تاریخ نیز هست که هرگز یهود و نصارى از شما راضى نخواهند شد، مگر آنکه تسلیم بىچون و چراى آنان شوید و از اصول و ارزشهاى الهى کناره بگیرید.
ولى شما مسلمانها باید با قاطعیّت دست رد به سینه نامحرم بزنید و بدانید تنها راه سعادت، راه وحى است نه پیروى از تمایلات این و آن.
تفسیر جمله "و لئن اتبعت اهوائهم"
سۆال: جمله "وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ" ممکن است براى بعضى این سۆال را به وجود آورد که پیامبر (صلی الله علیه و آله) با آن مقام عصمت مگر ممکن است از هوس هاى منحرفان یهود پیروى کند؟
در پاسخ مىگوئیم: این گونه تعبیرها که در آیات قرآن کرارا دیده مىشود هیچ منافاتى با مقام عصمت انبیاء ندارد، زیرا از یک سو جمله شرطیه است و جمله شرطیه دلیل بر وقوع شرط نیست.
درست است که انسان باید با نیروى جاذبه اخلاق دشمنان را به سوى حق دعوت کند، ولى این در مقابل افراد انعطافپذیر است، اما کسانى هستند که هرگز تسلیم حرف حق نیستند، نباید در فکر جلب رضایت آنها بود، اینجا است که اگر ایمان نیاوردند بیهوده نباید وقت صرف آنها کرد
از سوى دیگر معصوم بودن، گناه را بر پیامبران محال نمىکند، بلکه پیغمبر و امام با اینکه قدرت بر گناه دارند و اختیار از آنها سلب نشده دامنهایشان هیچگاه آلوده به گناه نمىگردد، به تعبیر دیگر آنها قدرت بر گناه دارند ولى ایمان و علم و تقوایشان در حدى است که هرگز به سراغ گناه نمىروند بنابر این هشدارهایى همانند هشدار فوق در مورد آنها کاملا بجاست از سوى سوم این خطاب گر چه متوجه پیامبر (صلی الله علیه و آله) است ولى ممکن است منظور همه مردم باشد.
جلب رضایت دشمن، حسابى دارد!!
درست است که انسان باید با نیروى جاذبه اخلاق دشمنان را به سوى حق دعوت کند، ولى این در مقابل افراد انعطافپذیر است، اما کسانى هستند که هرگز تسلیم حرف حق نیستند، نباید در فکر جلب رضایت آنها بود، اینجا است که اگر ایمان نیاوردند بیهوده نباید وقت صرف آنها کرد.
هدایت تنها هدایت الهى است!!
از آیه فوق ضمناً این حقیقت استفاده مىشود تنها قانونى که مىتواند مایه نجات انسان ها گردد قانون و هدایت الهى است، چرا که علم بشر هر قدر تکامل یابد باز آمیخته به جهل و شک و نارسایى در جهات مختلف است، و هدایتى که در پرتو چنین علم ناقصى پیدا شود، هدایت مطلق نخواهد بود، تنها کسى مىتواند برنامه" هدایت مطلق" را رهبرى کند که داراى" علم مطلق" و خالى از جهل و نارسایى باشد و او تنها خدا است.
این آیه در عین اینکه خطاب به پیامبر اسلام صلى اللَّه علیه و آله است، خطاب به همه مسلمانان در طول تاریخ نیز هست که هرگز یهود و نصارى از شما راضى نخواهند شد، مگر آنکه تسلیم بىچون و چراى آنان شوید و از اصول و ارزشهاى الهى کناره بگیرید
پیامهای آیه:
1ـ دشمن، به کم راضى نیست. فقط با سقوط کامل و محو مکتب و متلاشى شدن اهداف شما راضى مىشود. «لَنْ تَرْضى عَنْکَ»
2ـ اگر مسلمانان مشاهده کردند که کفّار از دین آنان راضى هستند، باید در دیندارى خود تردید نمایند. دیندارى کافرپسند، همان کفر است. «لَنْ تَرْضى»، «حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ»
3ـ جز وحى و هدایت الهى، همه راهها انحرافى است. «قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى»
4ـ مسئولیّت عالم، بیشتر از جاهل است. «بَعْدَ الَّذِی جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ»
5ـ رابطه با اهل کتاب نباید به قیمت صرف نظر کردن از اصول تمام شود. جذب دیگران آرى، ولى عقب نشینى از اصول هرگز. «لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ»
6ـ پیروى از تمایلات و هوسهاى مردم، منجر به قطع الطاف الهى مىشود. یا لطف خدا، یا هوسهاى مردم. «ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ»
آمنه اسفندیاری
بخش قرآن تبیان