پیامدها و دستاوردهای دفاع مقدس (2)
جمعه, ۳ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۳۲ ب.ظ
بسم الله

پیامدها و دستاوردهای سیاسی ـ فرهنگی ـ اقتصادی دفاع مقدس
در این مسیر، میبینیم که یکی از برکتهای جنگ تحمیلی، سپردن نقش اصلی نظام در تصمیم گیریها به دست نیروهای انقلابی است و این جنگ تحمیلی است که لیبرالها و مرفهان بیدرد را رسوا میسازد؛ همان گونه که در صدر اسلام نیز رسوا ساخت.
خداوند در قرآن کریم میفرماید: «و آنگاه که سورهای نازل شود که به خدای یگانه ایمان آورید و درکنار پیامبر جهاد کنید، ثروتمندان و مرفهان از تو اجازه میخواهند و میگویند، بگذار ما با نشستگان بمانیم. راضی شدهاند که با پیران وامانده باشند و بر قلبهایشان مهر زده شده تا (حقایق را) درک نکنند.»
از دیگر برکات جنگ، بر ملا شدن چهرهی واقعی منافقین بود؛ به طوری که با کنار کشیدن گروههای سیاسی عمدتاً چپگرا از صحنههای نبرد، آن هم با دلایل و توجیهات بیاساس، مردم پی به ماهیت منحرف این گروهها بردند؛ همچنان که پیش از این و در صدر اسلام، چهرهی پلید منافقین داخلی، نظیر دار و دستهی «عبدالله ابن ابی» و یهودیان «بنی قریظه» مشخص گردیده بود.
خداوند میفرماید: «آنچه در روز تلاقی دو گروه به شما رسید، به اذن خدا بود تا مؤمنان را معلوم کند و آنان را که نفاق ورزیدند نیز بشناساند. به آنها گفته شد بیایید و در راه خدا بجنگید و یا دفاع کنید؛ گفتند: اگر جنگ میدانستیم، از شما پیروی میکردیم. آنان امروز به کفر از ایمان نزدیکترند. با دهانهایشان چیزهایی میگویند که در قلبهایشان نیست و خدا به آن چه کتمان میکنند، آگاهتر است.»
مخاطب ما، روشنفکری که نخواهد در سنت روشنفکری خویش تجدید نظر نماید، نیست، بلکه مخاطب ما آیندگان هستند و نیز به اصطلاح روشنفکرانی که جرأت و ارادهی نقد دیدگاههای خویش را داشته باشند. روشنفکری در ایران هرگز اصیل و ریشهدار نبوده است. جریان روشنفکری در ایران همزاد غربزدگی بوده است؛ چرا که در بستر اندیشه و تفکر غرب تولد یافت. روشنفکری در ایران بیش از آنکه جریان اصیل و ریشهدار باشد، جریان مقلد به شمار میرود. روشنفکر؛ تقلیدکورکورانه، مردمگریزی و سنتستیزی را ویژگی ذاتی روشنفکری میداند. دردها، دغدغهها و آرزوهای روشنفکر نیز از جنس دیگر است. روشنفکر غربی از واقعیات به دور بوده و با توهمات خویش مأنوس میباشد. او هرگز در میان تودهی مردم راه پیدا نکرد و تودهی مردم نیز هرگز از روشنفکر بیمار پیروی ننمود. هر چند این واقعیت در انقلاب ظهور یافت، اما هشت سال دفاع مقدس، غبار هر گونه شک و تردید را در این باره بر طرف نمود. روشنفکر اگر در انقلاب حرف مردم را با شگفتی و ناباورانه به نفع خویش تفسیر میکرد، در جنگ به گوشهای خزید و مردمستیزی خویش را آشکار نمود.
جنگ، تجلیگاه ارزشهای انقلاب بود و از همین رو به خوبی ثابت نمود که دردهای روشنفکر در انقلاب، دردهای دیگری بود و راه روشنفکر از راه مردم از همان ابتدا جدا بود. ای کاش دغدغهی روشنفکر، درد مردم بود، که در آن صورت میگفتیم در شناخت درد مردم دچار بیراهه شدهاند، اما چه کنیم که روشنفکر بیمار روش خود را بر دشمنی با دین، سنتها و اعتقادات مردم بنا نموده است. روشنفکر در هشت سال دفاع مقدس، نهتنها به زبان نیز مردم را همراهی و یاری نکرد، بلکه گاه زبان به ملامت و شکایت نیز میگشود؛ حتی آنان که دایم خود را دردمند وطن و ایران نشان میدادند، در آزمون تاریخی دفاع مقدس مردود شدند. در اصل، آن چه در جنگ تحمیلی هدف هجوم قرار گرفته بود، دین و انقلاب برخاسته از آن بود و ملت نیز نه فقط به قصد دفاع از میهن، بلکه آگاه از قصد و نیت دشمن، به دفاع از اعتقاد و دین خویش بهپا خاسته بود؛ چیزی که روشنفکر با آن میانهی خوبی نداشت.
بیماری جریان روشنفکری در ایران که همان غربزدگی ناشی از خودباختگی بوده است، بیارتباط با خسارت فرهنگی ناشی از شکست در جنگهای دویست سالهی اخیر که پیشتر به آن اشاره شد، نیست. مقاومت و پیروزی افتخارآمیز ملت ایران در دفاع مقدس، میتواند خسارت آن شکستها را جبران کند و خودباختگی را به خودباوری تبدیل نماید و روشنفکر رمیده از مردم را به آغوش ملت برگرداند.
از انصاف به دور است اگر دستیابی به سلولهای بنیادی و دانش هستهای توسط پژوهشگران و اندیشمندان ایرانی را متأثر از فرهنگ خودباوری و خلاقیت دوران دفاع مقدس ندانیم؛ چنان که بارها و بارها رهبر معظم انقلاب اسلامی به این حقیقت اشاره فرمودهاند.
با مروری بر حوادث و رویدادهای آن زمان، در مییابیم که همان عواملی که در پیروزی انقلاب نقش ایفا نمودند، همانها نیز بزرگترین سهم را در حفظ انقلاب و نجات آن در شرایط بحرانی بعد از پیروزی داشتند: «اسلام، مردم، امام( رحمت الله علیه )». ایمان مردم، بار دیگر به منزلهی«سیمان اجتماعی» فراتر از روحیههای تفرقهانگیز برخاسته از تفاوتهای زبانی، نژادی و مذهبی، مردم را به یکدیگر پیوند داد و از آنان جمعیتی واحد ساخت. آن چه ایران را نجات داد، نه «ایران» و نه «زبان»، بلکه «اسلام» بود. این نکته در طول دوران دفاع مقدس بروز و ظهور کامل یافت. در این مورد وصیتنامههای شهدا به عنوان اسنادی تاریخی و ارزشمند، هیچ جای شک و تردید باقی نمیگذارد.
حضور مستمر و پرقوت مردم در همهی عرصههای سخت، حکایت از این واقعیت دارد که بزرگترین پشتوانه برای دولتها مردم هستند.
پشتیبانی بیدریغ مردم از مسؤولان، از آن جهت بود که مسؤولان از متن مردم برخاسته بودند و خود را خدمتگزار آنان دانسته، تعهد و صداقت خویش را به اثبات رساندند و موجبات اعتماد مردم را فراهم نمودند. بدون همکاری مردم با مسؤولان، گذشتن از بحرانهای سخت اقتصادی، با وجود هزینههای سنگین جنگ تحمیلی و تحریمهای اقتصادی، ممکن نبود. البته بودند کسانی که با سوء استفاده از وضعیت اقتصادی دوران جنگ، ثروتهای هنگفت و نامشروعی کسب کردند، امّا تودهی مردم با درک وضعیت سخت جنگ، به وسیلهی کاهش چشمگیر مصرف و گرایش به قناعت و صرفه جویی، در رفع موانع و مشکلات، با مسؤولان همکاری نمودند.
نقش مردم، تنها محدود به پشت جبهه نبود، بلکه اصولاً نیروهای مسلح بدون استفاده از نیروهای داوطلب مردمی نمیتوانستند جنگ را اداره نمایند. در همان ماههای ابتدای جنگ، ناکارآمدی روشهای متداول وکلاسیک جنگ به اثبات رسید و ایران تنها زمانی از بن بست خارج شد که خیل عظیم نیروهای مردمی وارد صحنه شدند و طرحهای نو، ابتکارات و خلاقیتهای آنها در عرصهی نبرد اجازهی اجرا یافت.
در مورد نقش رهبری در روند تحولات و ادارهی جنگ، باید توجه داشت که ضروری است از یک سو ویژگیهای شخصی حضرت امام( رحمت الله علیه ) مورد توجه قرار گیرد و از سوی دیگر شخصیت حقوقی ولیّ فقیه و نقش مؤثر آن در رفع مشکلات در نظر گرفته شود. از جهت شخصیتی، حضرت امام( رحمت الله علیه ) دارای ویژگیهای منحصر به فرد و بینظیری بودند. جدا از جنبهی علمی، شجاعت و بیباکی، توان بالا در ایجاد وحدت و همدلی بین نیروها و مردم سالاری دینی و سربلندی، این الگوی نوین را در اداره جامعه به اثبات رساند. بیتردید مطالعه و بررسی نحوهی اداره و رفع معضلات جامعه در آن دوران، میتواند الهامبخش مدیران و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی باشد.
عدهای ممکن است آن را ادبیات جبهه و جنگ، یعنی ادبیات حماسی صرف تلقی کنند، یا ممکن است گروهی دیگر هویت وجودی چنین مقولهای را در عرصهی ادبیات منکر شوند و با بیاعتنایی از کنار آن بگذرند، ولی واقعیت این است که ادبیات مقاومت همزمان با شروع جنگ تحمیلی پا به عرصهی وجود نهاد و برخاسته از فضای معنوی و حماسی ویژهی جبههها و نیز شرایط حاکم بر جامعه بود، که در آن، بخشی از افکار، اعتقادات، روابط و عاداتی که در جبههها وجود داشت، تجلی پیدا کرد. این ادبیات در عرصهی گفتار (زبان)، «نوشتار» (قلم) و رفتار به عنوان فرهنگ عمومی جبههها، نشان دهندهی قسمت اعظم رفتار و محتویات ذهنی، روحیه و افق فکری، و ذوق و سلیقهی رزمندگان جبههها در طول سالیان دفاع مقدس است.
خاستگاه ادبیات جنگ؛ زمینههای روانشناختی، جامعهشناختی و معرفتی بودند که به گونهای در جنگ شکل گرفته و ریشه یافتند. این که چرا در دورهی جنگ، نویسندگان و پدیدآورندگان آثار ادبی به آفرینش این گونه آثار روی آوردند، نکتهای است که با نگاهی به شخصیت انسانی افراد، که متأثر از محیط پیرامون آنان است، میتوان آن را دریافت. جنگ با همهی تحولات و جنبههای گوناگون و تأثیرگذاریهایش، طبعاً زمینهی مناسبی برای نگاه نوین صاحبان اندیشه و ذوق و استعداد ادبی فراهم کرده بود.
خاطرههای رزمندگان، اولین و مهمترین آثار مربوط به ادبیات مقاومت را تشکیل میدهد. همچنین شاعران بسیاری در مورد جبههی جنگ و رزمندگان و مسایل متعدد مربوط به جنگ شعر سرودند و داستان نویسان نیز بر مبنای زمینههای واقعی و پیش فرضهای ذهنی خود به خلق آثار کوتاه و بلند پرداختند.
سینمای جنگ، تکمیل کنندهی ادبیات جنگ در کشورمان شد، که به سینما و هنر دفاع مقدس شهرت یافت. در سینما، نمایش و موسیقی دوران جنگ، از ارزشهایی که جنگ مدافع آنها بود، دفاع و پشتیبانی میشد؛ ارزشهایی که درون مایهی جنگ را تشکیل میدادند.
در حالتهای عادی معمولاً افراد رفتارهای معمولی و مشخص از خود نشان میدهند و مردم همانند افرادی که در حال دوچرخه سواری هستند، وضعیت خودشان را به خوبی درک نمیکنند، ولی وقتی بخواهند بایستند و فکر کنند، آن وقت متوجه شرایط موقعیت و محیط پیرامون خود میشوند، اما در دورهی تحولات چشمگیر مانند انقلاب و جنگ، امکان کالبد شکافی برخی از مسایل و رویدادهای ویژه فراهم میشود. سینماگران و هنرمندان در دوران جنگ احساس وظیفه و تکلیف میکردند و تلاش مینمودند که با امکانات موجود، جنگ و آثار آن را برای مردم و نسل آینده نشان داده و باقی بگذارند.
بر اساس آن چه تاکنون در این نوشتار آمده، مشخص شد که جنگ تحمیلی با وجود این که مردم ایران را از یک دورهی حساس بازسازی محروم کرد و ضربههای اقتصادی، اجتماعی و انسانی فراوانی بر کشور وارد نمود و نیروهای بسیاری را از تلاش برای سازندگی بازداشت، اما دستاوردهای بزرگی در عرصههای اجتماعی، فرهنگی و هنری به همراه آورد که در موقعیتهای عادی، بیتردید این عرصهها ناپیموده باقی میماند.
به طور کلی باید گفت که نتایج ارزشمند و تجربههای خوبی از جنگ به دست آمده است. چون از نقطه آغاز شروع تا پایان جنگ، مضامین بکر و سوژههای دست نخورده برای ثبت و ضبط خالقان آثار هنری وجود داشته است. جنگ تحمیلی به لحاظ تفاوتهای انکارناپذیرش با سایر جنگها و ویژگیهای منحصر به فردی که داشت، توانست از این موقعیت بیشتر بهرهمند شود. برآورد دستاوردهای هنری در جنگ، گر چه همانند دیگر پیامدهای جنگ نسبی است، اما این دستاوردها قابل تعمیم و گسترش است و میتوان با مطالعهی دقیق و نگاهی جامعه شناختی، به شناخت بیشتری در این زمینه دست یافت.
در سالهای جنگ تحمیلی (1360ـ 1367) نزدیک به 50 فیلم سینمایی بلند با مفهومی جنگی ساخته شد. موضوع بندی این فیلمها عبارتند از: فیلمهایی که همه یا بیشتر صحنههای آنها در جبهه میگذرد، فیلمهای تبلیغاتی ـ جنگی، فیلمهای خانوادگی ـ جنگی، فیلمهای کمدی ـ جنگی و فیلمهایی که بیشتر صحنههای آنها در ارتباط با جنگ نیست. البته پس از پایان جنگ نیز فیلمهای بسیاری با مضامین جنگی تهیه شده و تنها در سال 1368، 10 فیلم با مضامین جنگی و یا در ارتباط با موضوعهای جنگ ساخته شد.
این آیه در واقع فلسفهی وجودی نیروهای نظامی را به صورتی کلی و زیبا بیان میکند. در حالیکه «عدوّکم و عدّو الله» وجود دارد، نیروهای نظامی اسلام باید در نهایت قدرت و کفایت آمادهی مقابله و نبرد مقدس خود باشند.
اما متأسفانه چنان که ذکر شد، اکثریت جوامع اسلامی این مسألهای مهم را فراموش کرده، دولتهای آنان در خدمت استکبار جهانی در آمده است. در حال حاضر تنها در ایران است که نیروهای نظامی دارای ایمان و عقیدهی درست بوده، به طور مستقل و در جهت مواضع اسلام و منافع کشور عمل کرده و تن به فرمان هیچ سلطهجوی مستکبری نسپردهاند. بعد از انقلاب اسلامی، رژیم شاهنشاهی تبدیل به جمهوری اسلامی گردید و بدین ترتیب، ایدئولوژی مقدس اسلام جای خود را در همه جا باز کرد. مردم که خود عاشقانه به سوی اسلامی کردن کشور گام برداشته بودند، نمیتوانستند ارزشهای قبلی را پذیرا باشند. از این رو تحولات معنوی در همهی ابعاد به وجود آمد. در ارتش نیز عامل جدیدی چهره نشان داد و آن عنصر عقیده و مکتب بود، که هم در داخل اقشار ارتش و هم در نیروهای مؤمن و مخلص و جوان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دیده میشد. سپاه پاسداران که نهادی جوشیده از متن انقلاب و نیازها و ضرورتهای آن بود، در ابتدا تجربیات لازم رزمی را نداشت. البته ارتش هم که دارای تجربیات کلاسیک بود، در عمل توان کافی برای مقابله با صدامیان نداشت. با شروع جنگ تحمیلی بود که سپاه و ارتش توانستند در جبهه مراحل تکاملی خود را طی کنند، و بدون هیچ تردیدی همکاری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ارتش نقش بسیار والایی در تحصیل پیروزمندیهای رزمندگان داشت. این رزمندگان توانستند با پایمردی و ایثار خون و جان خود، کلیهی جبههها را از حالت انفعالی و تدافعی اولیه خارج ساخته، ابتکار عمل را در دست گیرند.
تا پیش از دفاع مقدس، هر دو اردوگاه کمونیسم و امپریالیسم برای مردم دنیا جا انداخته بودند که «دین، افیون تودهها است» ـ و امروز هم کسانی آن را نشخوار میکنند ـ اما از زیباییهای جنگ تحمیلی آن بودکه قدرت «دین» را در تقویت عزم عمومی برای دفاع از وطن به رخ جهانیان کشید و دنیا فهمید که با الله اکبر و یا زهرا(س) و یا حسین(ع) میتوان معجزه کرد.
ما به خوبی به یاد داریم در آغاز جنگ نابرابر علیه ایران اسلامی، یک روزنامهی چاپ پاریس به طعنه نوشت: «ایرانیها، معتقد به معجزه هستند؛ مگر معجزهای سراغ ایرانیان بیاید و آنان را از این مهلکه نجات دهد.» همچنین روزنامهی دیگری در اروپا نوشت: «همچنان که خورشید در حرکت است، نیروهای عراقی نیز در حرکتند و هیچ چیز مانع حرکت آنان نمیشود.»
در این سوی مرز نیز بسیاری از کسانی که این روزها طلبکارانه به میدان آمدهاند و میخواهند ارزشهای دوران دفاع مقدس را به موزه بسپارند، همان آیههای یأس را تکرار میکردند، اما همه دیدند که واقعاً «دین» معجزه کرد و ایرانی سلحشور را چنان برانگیخت که باعث حیرت جهانیان گردید.
نمودار شدن قدرت دین به عنوان عامل اصلی حفظ عزت و اقتدار ملی، از دیگر زیباییهای جنگ شد. پاسداشت این زیبایی، حتی اگر جز به ملیت نیندیشیم، ضروری مینماید. رزمندگان و ایثارگران و در رأس آنها شهیدان آن دوران، از جمله زیباییهای دفاع مقدس به شمار میآیند.
صد افسوس که بعضی از ما با دستان خویش در حال تخریب آن گذشتهی پر افتخار هستیم و ناخواسته به دام کسانی افتادهایم که دوران پرافتخار دفاع مقدس را برای مردم ایران از بیافتخارترین دورههای زندگی آنها میدانند؛ و برخلاف وصیتنامهی امام راحل، پیشکسوتان شهادت و خون، نه در پیچ و خم زندگی روزمره که زیر چرخهای خودخواهیهای گروهی و دعواهای بیاساس سیاسی به فراموشی سپرده میشوند و بر اساس پیش بینی تاریخی امام( رحمت الله علیه )، در معرض سؤالند که چرا مرگ بر امریکا گفتید؟ چرا با صدام جنگیدید؟!
بر این اساس، صورت جنگ هشت ساله و دفاع مقدس ما بر خلاف همهی جنگهای دنیا، نه به رنگ سیاه و ویرانی، بلکه به رنگهای زیبای حقیقت، انسان دوستی، صداقت، ایثار، عشق، وفا، شجاعت و در یک کلام «رنگ خدا» است و حذف «رنگ خدا» از زندگی ایرانی مسلمان، یعنی پایان همه چیز.
یاد یاران پر از خاطره خاموش مباد
نامشان از دل ما و تو فراموش مباد
«شهادت» در کنار تأثیر عظیم فرهنگی، معنوی، سیاسی و ...، دارای اثرات ارزشمند اجتماعی نیز میباشد. جامعهی بشری برای مبارزه با شیاطین و قرار گرفتن در «صراط مستقیم»، باید با ضد ارزشها، ناهنجاریها، ظالمان و ستمگران به جهاد برخیزد و این میسر نیست، مگر با داشتن روحیهی شهادتطلبی.
شهید مرتضی مطهری مینویسد: «شهید، منطق ویژهای دارد، منطق شهید را با منطق افراد معمولی نمیشود سنجید... منطقی است آمیخته با منطق عشق از یک طرف، و منطق اصلاح و مصلح از طرف دیگر؛ یعنی دو منطق را اگر با یکدیگر ترکیب کنید، منطق مصلحی دلسوخته برای اجتماع خودش، و منطق عارفی عاشق لقای پروردگار خودش ... آری؛ منطق شهید، منطق دیگری است.»
امام راحل( رحمت الله علیه )، عظیمترین دستاورد دفاع مقدس را تحول روحی و معنوی در جامعه میدانستند. حقطلبی، ایثار و فداکاری، قناعت و سادهزیستی، انفاق و بالاخره شهادتطلبی، از جمله ارزشهایی بود که میتوان از آن به عنوان میراث انقلاب اسلامی یاد نمود. این ارزشها در دوران دفاع مقدس به شدت تقویت گردید. خاطرات زندگی فرماندهان و رزمندگان در جبهه و پشت جبهه، مصادیق عینی رفتارهای متعالی اخلاقی را در اختیار نسل بعد از جنگ قرار میدهد. وصیتنامههای شهدا، حکایت از معنویت و معرفت بالای شهدای دفاع مقدس دارد.
متأسفانه گاه معرفی زندگی و سیرهی شهدا به صورت ناقص و یک بعدی صورت میگیرد و بر همین اساس، این خطر وجود دارد که تصویری غیر واقعی، تک بعدی و دور از دسترس از شهدا در ذهن آیندگان نقش گیرد. از سوی دیگر، گاه به دلیل این که امانتداران میراث شهدا، آینه داران صادقی نیستند، تصویر حقیقی شهدا پنهان میماند. اینان باید توجه داشته باشند که نسلهای بعد از جنگ، سیمای شهدا را در سیرهی آنها جستجو میکنند، از این رو دایم باید اعتقاد و رفتار خویش را با شهدا محک بزنند.
سیرهی شهدا، ملاک و معیار خوبی برای نقد وضعیت فعلی بسیج است. شجرهی طیبهی بسیج نیز ممکن است دچار آفت گردد و تنها با معیار «تفکر بسیجی» میتوان آفات بسیج امروز را زدود. توجه به سیرهی شهدا از آن جهت اهمیت دارد که حاملان حقیقی تفکر بسیجی، شهدا بودند. میراث معنوی و اخلاقی دفاع مقدس، تنها به سیرهی شهدا منحصر نمیگردد، بلکه مادران و پدرانی که با اخلاص و اعتقاد و عشق به اسلام، پارههای وجود خویش را در راه خدا فدا میکردند و به این ایثار و فداکاری افتخار مینمودند، الهامبخش صبر و ایمان عجیبی هستند که قلم از بیان آن عاجز است. با زنده نگه داشتن یاد و خاطرهی هشت سال دفاع مقدس، روح اعتماد به نفس و خودباوری در این ملت زنده میماند، ارزشهای معنوی تقویت میشود و با نورافشانی ستارگان آسمان آن حماسهی جاوید، راه کمال هموارتر میگردد.
سرعت عمل جهادگران در ایجاد خاکریزها و سنگرهای عظیم در حملات شدید دشمن و نیز احداث جاده و پل ـ به ویژه پل بعثت ـ از افتخارات فراموش نشدنی جهاد سازندگی در دوران دفاع مقدس است.
دل به دریا زدن و دم نزدن میخواهد
هرکســــی را نرسد زندگی طوفانی
از همه مهمتر، همسرانی که جای پدر را در خانواده پر نموده، سرپرستی فرزندان شهید را عهدهدار میگردیدند، در واقع زینبوار پرچم شهادت و ایثار را به دوش میکشیدند و امروز هم به عنوان آیههای مجسم ایثار و پیام آوران فرهنگ حماسه و شهادت بر ناصیهی فرهنگ ما میدرخشند.
و از همان جا انسان تصمیم میگرفت که برای هر کس که به سبب دنیا ناراحتی ایجاد کرده است، طلب حلالیت کند.
وقتی امام راحل( رحمت الله علیه ) فرمودند: «جنگ در رأس امور است»، به واقع همگان جنگ را در اولویت کارها و تصمیم گیریها قرار داده بودند، و منافع شخصی و فردی، همه فدای مصالح جنگ شده بود.
فرهنگ جهاد و مبارزه، آن چنان بر افکار عمومی غالب شده بود که هر کسی ارزش و تأثیر اجتماعی و سیاسی خود را با تواناییهای دفاعی خود تعریف میکرد و پیوند همهی توفیقات و موفقیتها با حوادث دفاع مقدس، اساس مناسبات اجتماعی و سیاسی را تشکیل میداد.
در استراتژی دفاعی ما، تهاجم جایگاهی ندارد، بلکه سیاست ما بازدارندگی است، و در این سیاست، موازنهی قوا شرط اصلی است، و استراتژی بازدارندهی دفاعی در صورتی تحقق مییابد که این شرط مهم لحاظ شود.
منبع: پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس
/خ/نویسنده: دکتر اسماعیل منصوری لاریجانی
16. رسوایی لیبرالها و منافقین
در این مسیر، میبینیم که یکی از برکتهای جنگ تحمیلی، سپردن نقش اصلی نظام در تصمیم گیریها به دست نیروهای انقلابی است و این جنگ تحمیلی است که لیبرالها و مرفهان بیدرد را رسوا میسازد؛ همان گونه که در صدر اسلام نیز رسوا ساخت.
خداوند در قرآن کریم میفرماید: «و آنگاه که سورهای نازل شود که به خدای یگانه ایمان آورید و درکنار پیامبر جهاد کنید، ثروتمندان و مرفهان از تو اجازه میخواهند و میگویند، بگذار ما با نشستگان بمانیم. راضی شدهاند که با پیران وامانده باشند و بر قلبهایشان مهر زده شده تا (حقایق را) درک نکنند.»
از دیگر برکات جنگ، بر ملا شدن چهرهی واقعی منافقین بود؛ به طوری که با کنار کشیدن گروههای سیاسی عمدتاً چپگرا از صحنههای نبرد، آن هم با دلایل و توجیهات بیاساس، مردم پی به ماهیت منحرف این گروهها بردند؛ همچنان که پیش از این و در صدر اسلام، چهرهی پلید منافقین داخلی، نظیر دار و دستهی «عبدالله ابن ابی» و یهودیان «بنی قریظه» مشخص گردیده بود.
خداوند میفرماید: «آنچه در روز تلاقی دو گروه به شما رسید، به اذن خدا بود تا مؤمنان را معلوم کند و آنان را که نفاق ورزیدند نیز بشناساند. به آنها گفته شد بیایید و در راه خدا بجنگید و یا دفاع کنید؛ گفتند: اگر جنگ میدانستیم، از شما پیروی میکردیم. آنان امروز به کفر از ایمان نزدیکترند. با دهانهایشان چیزهایی میگویند که در قلبهایشان نیست و خدا به آن چه کتمان میکنند، آگاهتر است.»
17. آزمون روشنفکری
مخاطب ما، روشنفکری که نخواهد در سنت روشنفکری خویش تجدید نظر نماید، نیست، بلکه مخاطب ما آیندگان هستند و نیز به اصطلاح روشنفکرانی که جرأت و ارادهی نقد دیدگاههای خویش را داشته باشند. روشنفکری در ایران هرگز اصیل و ریشهدار نبوده است. جریان روشنفکری در ایران همزاد غربزدگی بوده است؛ چرا که در بستر اندیشه و تفکر غرب تولد یافت. روشنفکری در ایران بیش از آنکه جریان اصیل و ریشهدار باشد، جریان مقلد به شمار میرود. روشنفکر؛ تقلیدکورکورانه، مردمگریزی و سنتستیزی را ویژگی ذاتی روشنفکری میداند. دردها، دغدغهها و آرزوهای روشنفکر نیز از جنس دیگر است. روشنفکر غربی از واقعیات به دور بوده و با توهمات خویش مأنوس میباشد. او هرگز در میان تودهی مردم راه پیدا نکرد و تودهی مردم نیز هرگز از روشنفکر بیمار پیروی ننمود. هر چند این واقعیت در انقلاب ظهور یافت، اما هشت سال دفاع مقدس، غبار هر گونه شک و تردید را در این باره بر طرف نمود. روشنفکر اگر در انقلاب حرف مردم را با شگفتی و ناباورانه به نفع خویش تفسیر میکرد، در جنگ به گوشهای خزید و مردمستیزی خویش را آشکار نمود.
جنگ، تجلیگاه ارزشهای انقلاب بود و از همین رو به خوبی ثابت نمود که دردهای روشنفکر در انقلاب، دردهای دیگری بود و راه روشنفکر از راه مردم از همان ابتدا جدا بود. ای کاش دغدغهی روشنفکر، درد مردم بود، که در آن صورت میگفتیم در شناخت درد مردم دچار بیراهه شدهاند، اما چه کنیم که روشنفکر بیمار روش خود را بر دشمنی با دین، سنتها و اعتقادات مردم بنا نموده است. روشنفکر در هشت سال دفاع مقدس، نهتنها به زبان نیز مردم را همراهی و یاری نکرد، بلکه گاه زبان به ملامت و شکایت نیز میگشود؛ حتی آنان که دایم خود را دردمند وطن و ایران نشان میدادند، در آزمون تاریخی دفاع مقدس مردود شدند. در اصل، آن چه در جنگ تحمیلی هدف هجوم قرار گرفته بود، دین و انقلاب برخاسته از آن بود و ملت نیز نه فقط به قصد دفاع از میهن، بلکه آگاه از قصد و نیت دشمن، به دفاع از اعتقاد و دین خویش بهپا خاسته بود؛ چیزی که روشنفکر با آن میانهی خوبی نداشت.
بیماری جریان روشنفکری در ایران که همان غربزدگی ناشی از خودباختگی بوده است، بیارتباط با خسارت فرهنگی ناشی از شکست در جنگهای دویست سالهی اخیر که پیشتر به آن اشاره شد، نیست. مقاومت و پیروزی افتخارآمیز ملت ایران در دفاع مقدس، میتواند خسارت آن شکستها را جبران کند و خودباختگی را به خودباوری تبدیل نماید و روشنفکر رمیده از مردم را به آغوش ملت برگرداند.
18. تأثیر در نگرشهای علمی و پژوهشی دانشگاهها و مراکز عالی کشور
از انصاف به دور است اگر دستیابی به سلولهای بنیادی و دانش هستهای توسط پژوهشگران و اندیشمندان ایرانی را متأثر از فرهنگ خودباوری و خلاقیت دوران دفاع مقدس ندانیم؛ چنان که بارها و بارها رهبر معظم انقلاب اسلامی به این حقیقت اشاره فرمودهاند.
19. آزمون کارآمدی نظام جمهوری اسلامی
با مروری بر حوادث و رویدادهای آن زمان، در مییابیم که همان عواملی که در پیروزی انقلاب نقش ایفا نمودند، همانها نیز بزرگترین سهم را در حفظ انقلاب و نجات آن در شرایط بحرانی بعد از پیروزی داشتند: «اسلام، مردم، امام( رحمت الله علیه )». ایمان مردم، بار دیگر به منزلهی«سیمان اجتماعی» فراتر از روحیههای تفرقهانگیز برخاسته از تفاوتهای زبانی، نژادی و مذهبی، مردم را به یکدیگر پیوند داد و از آنان جمعیتی واحد ساخت. آن چه ایران را نجات داد، نه «ایران» و نه «زبان»، بلکه «اسلام» بود. این نکته در طول دوران دفاع مقدس بروز و ظهور کامل یافت. در این مورد وصیتنامههای شهدا به عنوان اسنادی تاریخی و ارزشمند، هیچ جای شک و تردید باقی نمیگذارد.
حضور مستمر و پرقوت مردم در همهی عرصههای سخت، حکایت از این واقعیت دارد که بزرگترین پشتوانه برای دولتها مردم هستند.
پشتیبانی بیدریغ مردم از مسؤولان، از آن جهت بود که مسؤولان از متن مردم برخاسته بودند و خود را خدمتگزار آنان دانسته، تعهد و صداقت خویش را به اثبات رساندند و موجبات اعتماد مردم را فراهم نمودند. بدون همکاری مردم با مسؤولان، گذشتن از بحرانهای سخت اقتصادی، با وجود هزینههای سنگین جنگ تحمیلی و تحریمهای اقتصادی، ممکن نبود. البته بودند کسانی که با سوء استفاده از وضعیت اقتصادی دوران جنگ، ثروتهای هنگفت و نامشروعی کسب کردند، امّا تودهی مردم با درک وضعیت سخت جنگ، به وسیلهی کاهش چشمگیر مصرف و گرایش به قناعت و صرفه جویی، در رفع موانع و مشکلات، با مسؤولان همکاری نمودند.
نقش مردم، تنها محدود به پشت جبهه نبود، بلکه اصولاً نیروهای مسلح بدون استفاده از نیروهای داوطلب مردمی نمیتوانستند جنگ را اداره نمایند. در همان ماههای ابتدای جنگ، ناکارآمدی روشهای متداول وکلاسیک جنگ به اثبات رسید و ایران تنها زمانی از بن بست خارج شد که خیل عظیم نیروهای مردمی وارد صحنه شدند و طرحهای نو، ابتکارات و خلاقیتهای آنها در عرصهی نبرد اجازهی اجرا یافت.
در مورد نقش رهبری در روند تحولات و ادارهی جنگ، باید توجه داشت که ضروری است از یک سو ویژگیهای شخصی حضرت امام( رحمت الله علیه ) مورد توجه قرار گیرد و از سوی دیگر شخصیت حقوقی ولیّ فقیه و نقش مؤثر آن در رفع مشکلات در نظر گرفته شود. از جهت شخصیتی، حضرت امام( رحمت الله علیه ) دارای ویژگیهای منحصر به فرد و بینظیری بودند. جدا از جنبهی علمی، شجاعت و بیباکی، توان بالا در ایجاد وحدت و همدلی بین نیروها و مردم سالاری دینی و سربلندی، این الگوی نوین را در اداره جامعه به اثبات رساند. بیتردید مطالعه و بررسی نحوهی اداره و رفع معضلات جامعه در آن دوران، میتواند الهامبخش مدیران و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی باشد.
20. تأثیر در حوزهی هنر و ادبیات
عدهای ممکن است آن را ادبیات جبهه و جنگ، یعنی ادبیات حماسی صرف تلقی کنند، یا ممکن است گروهی دیگر هویت وجودی چنین مقولهای را در عرصهی ادبیات منکر شوند و با بیاعتنایی از کنار آن بگذرند، ولی واقعیت این است که ادبیات مقاومت همزمان با شروع جنگ تحمیلی پا به عرصهی وجود نهاد و برخاسته از فضای معنوی و حماسی ویژهی جبههها و نیز شرایط حاکم بر جامعه بود، که در آن، بخشی از افکار، اعتقادات، روابط و عاداتی که در جبههها وجود داشت، تجلی پیدا کرد. این ادبیات در عرصهی گفتار (زبان)، «نوشتار» (قلم) و رفتار به عنوان فرهنگ عمومی جبههها، نشان دهندهی قسمت اعظم رفتار و محتویات ذهنی، روحیه و افق فکری، و ذوق و سلیقهی رزمندگان جبههها در طول سالیان دفاع مقدس است.
خاستگاه ادبیات جنگ؛ زمینههای روانشناختی، جامعهشناختی و معرفتی بودند که به گونهای در جنگ شکل گرفته و ریشه یافتند. این که چرا در دورهی جنگ، نویسندگان و پدیدآورندگان آثار ادبی به آفرینش این گونه آثار روی آوردند، نکتهای است که با نگاهی به شخصیت انسانی افراد، که متأثر از محیط پیرامون آنان است، میتوان آن را دریافت. جنگ با همهی تحولات و جنبههای گوناگون و تأثیرگذاریهایش، طبعاً زمینهی مناسبی برای نگاه نوین صاحبان اندیشه و ذوق و استعداد ادبی فراهم کرده بود.
خاطرههای رزمندگان، اولین و مهمترین آثار مربوط به ادبیات مقاومت را تشکیل میدهد. همچنین شاعران بسیاری در مورد جبههی جنگ و رزمندگان و مسایل متعدد مربوط به جنگ شعر سرودند و داستان نویسان نیز بر مبنای زمینههای واقعی و پیش فرضهای ذهنی خود به خلق آثار کوتاه و بلند پرداختند.
سینمای جنگ، تکمیل کنندهی ادبیات جنگ در کشورمان شد، که به سینما و هنر دفاع مقدس شهرت یافت. در سینما، نمایش و موسیقی دوران جنگ، از ارزشهایی که جنگ مدافع آنها بود، دفاع و پشتیبانی میشد؛ ارزشهایی که درون مایهی جنگ را تشکیل میدادند.
در حالتهای عادی معمولاً افراد رفتارهای معمولی و مشخص از خود نشان میدهند و مردم همانند افرادی که در حال دوچرخه سواری هستند، وضعیت خودشان را به خوبی درک نمیکنند، ولی وقتی بخواهند بایستند و فکر کنند، آن وقت متوجه شرایط موقعیت و محیط پیرامون خود میشوند، اما در دورهی تحولات چشمگیر مانند انقلاب و جنگ، امکان کالبد شکافی برخی از مسایل و رویدادهای ویژه فراهم میشود. سینماگران و هنرمندان در دوران جنگ احساس وظیفه و تکلیف میکردند و تلاش مینمودند که با امکانات موجود، جنگ و آثار آن را برای مردم و نسل آینده نشان داده و باقی بگذارند.
بر اساس آن چه تاکنون در این نوشتار آمده، مشخص شد که جنگ تحمیلی با وجود این که مردم ایران را از یک دورهی حساس بازسازی محروم کرد و ضربههای اقتصادی، اجتماعی و انسانی فراوانی بر کشور وارد نمود و نیروهای بسیاری را از تلاش برای سازندگی بازداشت، اما دستاوردهای بزرگی در عرصههای اجتماعی، فرهنگی و هنری به همراه آورد که در موقعیتهای عادی، بیتردید این عرصهها ناپیموده باقی میماند.
به طور کلی باید گفت که نتایج ارزشمند و تجربههای خوبی از جنگ به دست آمده است. چون از نقطه آغاز شروع تا پایان جنگ، مضامین بکر و سوژههای دست نخورده برای ثبت و ضبط خالقان آثار هنری وجود داشته است. جنگ تحمیلی به لحاظ تفاوتهای انکارناپذیرش با سایر جنگها و ویژگیهای منحصر به فردی که داشت، توانست از این موقعیت بیشتر بهرهمند شود. برآورد دستاوردهای هنری در جنگ، گر چه همانند دیگر پیامدهای جنگ نسبی است، اما این دستاوردها قابل تعمیم و گسترش است و میتوان با مطالعهی دقیق و نگاهی جامعه شناختی، به شناخت بیشتری در این زمینه دست یافت.
در سالهای جنگ تحمیلی (1360ـ 1367) نزدیک به 50 فیلم سینمایی بلند با مفهومی جنگی ساخته شد. موضوع بندی این فیلمها عبارتند از: فیلمهایی که همه یا بیشتر صحنههای آنها در جبهه میگذرد، فیلمهای تبلیغاتی ـ جنگی، فیلمهای خانوادگی ـ جنگی، فیلمهای کمدی ـ جنگی و فیلمهایی که بیشتر صحنههای آنها در ارتباط با جنگ نیست. البته پس از پایان جنگ نیز فیلمهای بسیاری با مضامین جنگی تهیه شده و تنها در سال 1368، 10 فیلم با مضامین جنگی و یا در ارتباط با موضوعهای جنگ ساخته شد.
21. تکامل سازمان ارتش و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
این آیه در واقع فلسفهی وجودی نیروهای نظامی را به صورتی کلی و زیبا بیان میکند. در حالیکه «عدوّکم و عدّو الله» وجود دارد، نیروهای نظامی اسلام باید در نهایت قدرت و کفایت آمادهی مقابله و نبرد مقدس خود باشند.
اما متأسفانه چنان که ذکر شد، اکثریت جوامع اسلامی این مسألهای مهم را فراموش کرده، دولتهای آنان در خدمت استکبار جهانی در آمده است. در حال حاضر تنها در ایران است که نیروهای نظامی دارای ایمان و عقیدهی درست بوده، به طور مستقل و در جهت مواضع اسلام و منافع کشور عمل کرده و تن به فرمان هیچ سلطهجوی مستکبری نسپردهاند. بعد از انقلاب اسلامی، رژیم شاهنشاهی تبدیل به جمهوری اسلامی گردید و بدین ترتیب، ایدئولوژی مقدس اسلام جای خود را در همه جا باز کرد. مردم که خود عاشقانه به سوی اسلامی کردن کشور گام برداشته بودند، نمیتوانستند ارزشهای قبلی را پذیرا باشند. از این رو تحولات معنوی در همهی ابعاد به وجود آمد. در ارتش نیز عامل جدیدی چهره نشان داد و آن عنصر عقیده و مکتب بود، که هم در داخل اقشار ارتش و هم در نیروهای مؤمن و مخلص و جوان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دیده میشد. سپاه پاسداران که نهادی جوشیده از متن انقلاب و نیازها و ضرورتهای آن بود، در ابتدا تجربیات لازم رزمی را نداشت. البته ارتش هم که دارای تجربیات کلاسیک بود، در عمل توان کافی برای مقابله با صدامیان نداشت. با شروع جنگ تحمیلی بود که سپاه و ارتش توانستند در جبهه مراحل تکاملی خود را طی کنند، و بدون هیچ تردیدی همکاری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ارتش نقش بسیار والایی در تحصیل پیروزمندیهای رزمندگان داشت. این رزمندگان توانستند با پایمردی و ایثار خون و جان خود، کلیهی جبههها را از حالت انفعالی و تدافعی اولیه خارج ساخته، ابتکار عمل را در دست گیرند.
22. خلق زیباییها
تا پیش از دفاع مقدس، هر دو اردوگاه کمونیسم و امپریالیسم برای مردم دنیا جا انداخته بودند که «دین، افیون تودهها است» ـ و امروز هم کسانی آن را نشخوار میکنند ـ اما از زیباییهای جنگ تحمیلی آن بودکه قدرت «دین» را در تقویت عزم عمومی برای دفاع از وطن به رخ جهانیان کشید و دنیا فهمید که با الله اکبر و یا زهرا(س) و یا حسین(ع) میتوان معجزه کرد.
ما به خوبی به یاد داریم در آغاز جنگ نابرابر علیه ایران اسلامی، یک روزنامهی چاپ پاریس به طعنه نوشت: «ایرانیها، معتقد به معجزه هستند؛ مگر معجزهای سراغ ایرانیان بیاید و آنان را از این مهلکه نجات دهد.» همچنین روزنامهی دیگری در اروپا نوشت: «همچنان که خورشید در حرکت است، نیروهای عراقی نیز در حرکتند و هیچ چیز مانع حرکت آنان نمیشود.»
در این سوی مرز نیز بسیاری از کسانی که این روزها طلبکارانه به میدان آمدهاند و میخواهند ارزشهای دوران دفاع مقدس را به موزه بسپارند، همان آیههای یأس را تکرار میکردند، اما همه دیدند که واقعاً «دین» معجزه کرد و ایرانی سلحشور را چنان برانگیخت که باعث حیرت جهانیان گردید.
نمودار شدن قدرت دین به عنوان عامل اصلی حفظ عزت و اقتدار ملی، از دیگر زیباییهای جنگ شد. پاسداشت این زیبایی، حتی اگر جز به ملیت نیندیشیم، ضروری مینماید. رزمندگان و ایثارگران و در رأس آنها شهیدان آن دوران، از جمله زیباییهای دفاع مقدس به شمار میآیند.
صد افسوس که بعضی از ما با دستان خویش در حال تخریب آن گذشتهی پر افتخار هستیم و ناخواسته به دام کسانی افتادهایم که دوران پرافتخار دفاع مقدس را برای مردم ایران از بیافتخارترین دورههای زندگی آنها میدانند؛ و برخلاف وصیتنامهی امام راحل، پیشکسوتان شهادت و خون، نه در پیچ و خم زندگی روزمره که زیر چرخهای خودخواهیهای گروهی و دعواهای بیاساس سیاسی به فراموشی سپرده میشوند و بر اساس پیش بینی تاریخی امام( رحمت الله علیه )، در معرض سؤالند که چرا مرگ بر امریکا گفتید؟ چرا با صدام جنگیدید؟!
بر این اساس، صورت جنگ هشت ساله و دفاع مقدس ما بر خلاف همهی جنگهای دنیا، نه به رنگ سیاه و ویرانی، بلکه به رنگهای زیبای حقیقت، انسان دوستی، صداقت، ایثار، عشق، وفا، شجاعت و در یک کلام «رنگ خدا» است و حذف «رنگ خدا» از زندگی ایرانی مسلمان، یعنی پایان همه چیز.
یاد یاران پر از خاطره خاموش مباد
نامشان از دل ما و تو فراموش مباد
23. تکرار عاشورا و تجلی شهادت
«شهادت» در کنار تأثیر عظیم فرهنگی، معنوی، سیاسی و ...، دارای اثرات ارزشمند اجتماعی نیز میباشد. جامعهی بشری برای مبارزه با شیاطین و قرار گرفتن در «صراط مستقیم»، باید با ضد ارزشها، ناهنجاریها، ظالمان و ستمگران به جهاد برخیزد و این میسر نیست، مگر با داشتن روحیهی شهادتطلبی.
شهید مرتضی مطهری مینویسد: «شهید، منطق ویژهای دارد، منطق شهید را با منطق افراد معمولی نمیشود سنجید... منطقی است آمیخته با منطق عشق از یک طرف، و منطق اصلاح و مصلح از طرف دیگر؛ یعنی دو منطق را اگر با یکدیگر ترکیب کنید، منطق مصلحی دلسوخته برای اجتماع خودش، و منطق عارفی عاشق لقای پروردگار خودش ... آری؛ منطق شهید، منطق دیگری است.»
امام راحل( رحمت الله علیه )، عظیمترین دستاورد دفاع مقدس را تحول روحی و معنوی در جامعه میدانستند. حقطلبی، ایثار و فداکاری، قناعت و سادهزیستی، انفاق و بالاخره شهادتطلبی، از جمله ارزشهایی بود که میتوان از آن به عنوان میراث انقلاب اسلامی یاد نمود. این ارزشها در دوران دفاع مقدس به شدت تقویت گردید. خاطرات زندگی فرماندهان و رزمندگان در جبهه و پشت جبهه، مصادیق عینی رفتارهای متعالی اخلاقی را در اختیار نسل بعد از جنگ قرار میدهد. وصیتنامههای شهدا، حکایت از معنویت و معرفت بالای شهدای دفاع مقدس دارد.
متأسفانه گاه معرفی زندگی و سیرهی شهدا به صورت ناقص و یک بعدی صورت میگیرد و بر همین اساس، این خطر وجود دارد که تصویری غیر واقعی، تک بعدی و دور از دسترس از شهدا در ذهن آیندگان نقش گیرد. از سوی دیگر، گاه به دلیل این که امانتداران میراث شهدا، آینه داران صادقی نیستند، تصویر حقیقی شهدا پنهان میماند. اینان باید توجه داشته باشند که نسلهای بعد از جنگ، سیمای شهدا را در سیرهی آنها جستجو میکنند، از این رو دایم باید اعتقاد و رفتار خویش را با شهدا محک بزنند.
سیرهی شهدا، ملاک و معیار خوبی برای نقد وضعیت فعلی بسیج است. شجرهی طیبهی بسیج نیز ممکن است دچار آفت گردد و تنها با معیار «تفکر بسیجی» میتوان آفات بسیج امروز را زدود. توجه به سیرهی شهدا از آن جهت اهمیت دارد که حاملان حقیقی تفکر بسیجی، شهدا بودند. میراث معنوی و اخلاقی دفاع مقدس، تنها به سیرهی شهدا منحصر نمیگردد، بلکه مادران و پدرانی که با اخلاص و اعتقاد و عشق به اسلام، پارههای وجود خویش را در راه خدا فدا میکردند و به این ایثار و فداکاری افتخار مینمودند، الهامبخش صبر و ایمان عجیبی هستند که قلم از بیان آن عاجز است. با زنده نگه داشتن یاد و خاطرهی هشت سال دفاع مقدس، روح اعتماد به نفس و خودباوری در این ملت زنده میماند، ارزشهای معنوی تقویت میشود و با نورافشانی ستارگان آسمان آن حماسهی جاوید، راه کمال هموارتر میگردد.
24. سنگر سازان بیسنگر
سرعت عمل جهادگران در ایجاد خاکریزها و سنگرهای عظیم در حملات شدید دشمن و نیز احداث جاده و پل ـ به ویژه پل بعثت ـ از افتخارات فراموش نشدنی جهاد سازندگی در دوران دفاع مقدس است.
25. سفیران آزاده
دل به دریا زدن و دم نزدن میخواهد
هرکســــی را نرسد زندگی طوفانی
26. مشارکت فعال زنان
از همه مهمتر، همسرانی که جای پدر را در خانواده پر نموده، سرپرستی فرزندان شهید را عهدهدار میگردیدند، در واقع زینبوار پرچم شهادت و ایثار را به دوش میکشیدند و امروز هم به عنوان آیههای مجسم ایثار و پیام آوران فرهنگ حماسه و شهادت بر ناصیهی فرهنگ ما میدرخشند.
27. تأثیر در تحکیم روابط اجتماعی و روح برادری
و از همان جا انسان تصمیم میگرفت که برای هر کس که به سبب دنیا ناراحتی ایجاد کرده است، طلب حلالیت کند.
28. تحکیم بنیان خانوادهها
29. تأثیر در فرهنگ عمومی کشور
وقتی امام راحل( رحمت الله علیه ) فرمودند: «جنگ در رأس امور است»، به واقع همگان جنگ را در اولویت کارها و تصمیم گیریها قرار داده بودند، و منافع شخصی و فردی، همه فدای مصالح جنگ شده بود.
فرهنگ جهاد و مبارزه، آن چنان بر افکار عمومی غالب شده بود که هر کسی ارزش و تأثیر اجتماعی و سیاسی خود را با تواناییهای دفاعی خود تعریف میکرد و پیوند همهی توفیقات و موفقیتها با حوادث دفاع مقدس، اساس مناسبات اجتماعی و سیاسی را تشکیل میداد.
30. شناخت دوست از دشمن
31. تجربهی دفاع باز دارنده و همه جانبه
در استراتژی دفاعی ما، تهاجم جایگاهی ندارد، بلکه سیاست ما بازدارندگی است، و در این سیاست، موازنهی قوا شرط اصلی است، و استراتژی بازدارندهی دفاعی در صورتی تحقق مییابد که این شرط مهم لحاظ شود.
منبع: پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس
/خ/نویسنده: دکتر اسماعیل منصوری لاریجانی
۹۴/۰۷/۰۳