ویژگی بندگان خوب خدا
بسم الله
در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که خداوند بندگان خوب خود را معرفی می کند. چه خوب است که خودمان را با آیات قرآن کریم که همچون یک خط کش می باشند متر کنیم. هرچه به این آیات نزدیک هستیم، بگوییم : «الْحَمْدُ لِلَّه»! هرچه فاصله داریم، فاصلهمان را تشخیص بدهیم، از خدا بخواهیم که این فاصله را کم کند.
تواضع و فروتنی در زندگی

بندهی خوب خدا کیست؟ سورهی فرقان، آیات آخر میفرماید: «وَ عِبَادُ الرَّحْمَانِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلىَ الْأَرْضِ هَوْنًا» (فرقان/63) بندگان خوب خدا کسانی هستند که با تواضع راه میروند.
در خیابان با موتور حرکات غیر عادی انجام نمی دهد، مانور نمی دهد، ظاهرش آراسته و معمولی است و متکبرانه و شهرت وار راه نمی رود و این گونه لباس نمی پوشد.
غیر عادی ظاهرش را درست نمی کند ، رفتارهای غیر عادی انجام نمی دهد، زنگ موبایلش را یک چیز غیر عادی و جلب توجه نمی گذارد و خلاصه با تواضع است و خیلی طبیعی رفتار و زندگی می کند.
سعی کنیم طوری زندگی کنیم که هیچ تشخیصی بین ما و بقیه نباشد. گریه مان، خنده هایمان، عروسی گرفتنمان، عزاهایمان و ...، طبیعی طبیعی باشد.
حدیث داریم گاهی افرادی که به جلسه پیامبر میآمدند میگفتند: «أَیُّکُمْ رَسُولُ اللَّه» (بحارالانوار/ج73/ص355) کدام یک از شما پیغمبر هستید؟ یعنی پیغمبر ما از قیافهاش نمیشد تشخیص داد که چه کسی پیغمبر است. بر خلاف ما آدمها، الآن هرچه اتاق درازتر است، معلوم است که این رئیستر است. اگر آدم کارمند معمولی است، اتاقش دوازده متر است. مدیر کل شد، 24 متر میشود. معاون وزیر شد، 48 متر میشود. وزیر شد نود متر میشود. یعنی هرچه مهمتر هستیم یا لامپش لوستر میشود، یا اتاقش درازتر میشود.
بندهی خوب خدا اینها نیستند. بندگان خوب خدا اینهایی هستند که هیچ نمودی در قیافهی آنها پیدا نشود. طبیعی طبیعی طبیعی!
گاهی دیده می شود که بعضی ها یک میهمانی که می کنند می خواهند یک غذایی درست کنند که کسی تا به حالا ندیده و نخورده باشد، همه بگویند: یک چنین غذایی در عمرمان نخوردیم. بنده خوب خدا این است که آرام باشد. مشی او، زندگیاش، عروسیاش، دامادیاش، همه چیزش طبیعی باشد.
کرامت و بزرگواری در برخورد با دیگران
«وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُواْ سَلَامًا» (فرقان/63) جاهل که با او برخورد میکند، «قَالُواْ سَلَامًا» با مسالمت از کنارش رد میشود. یعنی جر و بحث نمیکند. یقه نمیگیرد. شاخ و شانه نمیکشد. «قَالُواْ سَلَامًا» مثل اینکه حضرت ابراهیم دید عمویش نااهل است، گفت: سلام علیکم! این سلام وداع، خداحافظی میکند. یعنی از کنار حرفها، «مَرُّوا کِراماً» (فرقان/72)، «قَالُواْ سَلَامًا» با کرامت میگذرد. درگیر نمیشود.
گاهی در خانه ها زن و شوهر حواسش نیست، خبر ندارد که طرف مقابلش چه روز سختی داشته و با هر جرقه ای آتش سوزی ای برپا می کند؛ قرآن می فرماید: «مَرُّوا کِراماً»
آقا وارد خانه میشود، خبر از زحمات خانم ندارد. می گوید: تو از صبح تا حالا خوابیدی؟ من بیرون جان کندم و یا بلعکس خانم به آقا گیر می دهد؛ خیلی وقتها به هم نق میزنیم چون از همدیگر خبر نداریم.
شب زنده داری و نماز و دعا

«وَ الَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَ قِیَامًا» (فرقان/64) بندگان خوب خدا اهل بیتوته هستند. بیتوته یعنی شب زندهداری. حالا یا سر شب تا نصف شب یا نصف شب تا صبح. بخشی از شب را نمیخوابند.
البته بعضی ها هم نمی خوابند فیلم و بازی و ... می بینند؛ منظور اینگونه بیدار ماندن نیست؛ می فرماید: بیتوته می کنند و نماز و دعا می خوانند، اشک می ریزند و دعا می کنند.
یاد قیامت در همه حال
«وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا کَانَ غَرَامًا» (فرقان/65)، «غراما» با غین، مصیبتی است که راه در رو ندارد. آدم را به بن بست میکشاند. میگوید: بندگان خدا کسانی هستند که به فکر جهنم هستند.
در قرآن دو آیه داریم، یک آیه داریم که افرادی ایمان به قیامت ندارند، یک آیه داریم که ایمان دارد اما قیامت را فراموش میکند. آیهای که میگوید: «لا یُۆْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسابِ» (غافر/27) یعنی ایمان به قیامت ندارد. یک آیه می فرماید : «نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ» (ص/26)
خیلی از ما که خلاف میکنیم قیامت را فراموش میکنیم. میگوید: عباد الرحمن کسانی هستند که یاد قیامت هستند و میگویند: «رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّم» خدایا عذاب جهنم را از ما دور کن. «خلصنا من النار یا ربّ»، «اجرنا من النار یا مُجیر» دائماً به یاد قیامت هستند و از عذاب آن به خدا پناه می برند.
میانه روی در انفاق به محرومان
«وَ الَّذِینَ إِذَا أَنفَقُواْ لَمْ یُسْرِفُواْ وَ لَمْ یَقْترُواْ وَ کَانَ بَینْ ذَالِکَ قَوَامًا» (فرقان/67) بنده خوب خدا کسی است که در پول خرج کردن، میانه است.
بچهای نزد پیغمبر آمد گفت: مادرم گفته: پیراهن پیغمبر را برایش تبرک ببرم. پیغمبر هم یک پیراهن داشت، درآورد به بچه داد، گفت: به مادرت تبرک بده. اذان گفتند: پیغمبر پیراهن نداشت. آیه نازل شد چه کسی گفته: پیراهنت را بدهی؟ کسی که یک پیراهن دارد، حق ندارد به کسی بدهد. «وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِک» (اسراء/29) نه آن طور باش که دستت به گردنت قفل شود ، یعنی دستت در جیبت نرود، «وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ» نه آن گونه که هرچه داری بدهی، باید برنامهریزی باشد برای پول خرج کردن. وقتی انفاق میکنید، چه به فقرا، چه خرجی خودتان «لَمْ یُسْرِفُوا» اسراف نکنید.
یک روز حضرت میخواست این آیه را نمایشی کند : یک مشتی شن برداشت، محکم گرفت، یعنی مشتش بسته است و یک دانه از این شنها از دستش خارج نمیشود. گفت: این درست نیست.
بعد یک مشت دیگر برداشت، دستش را کج کرد و همه شنها ریخت. گفت: این هم درست نیست.
دفعهی سوم یک مقدار شن برداشت، یک خرده را نگه داشت و یک خرده را ریخت. گفت: این درست است. مهمانی میدهید، فقط تجار را دعوت کنیم ، غلط است. فقط فقرا را دعوت کنیم ، این هم غلط است.
در هرکاری میانهروی را فراموش نکنم ، «لَمْ یُسْرِفُوا» اسراف نه «وَ لَمْ یَقْتُرُوا» تنگدستی هم نه، «وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً»
فرآوری: زهرا اجلال
بخش قرآن تبیان