ناموس الهی را می شناسید؟!

موضوع عدل و عدالت اجتماعی یکی از مباحث مهم دین مقدس اسلام است و از آغاز، ذهن انسان را به خود مشغول داشته است، و مهمترین منبع آن قرآن و سنت میباشد. اسلام با قوانین متعالی خود روح تازهای بر کالبد عدالت دمیده است، در میان فرقههای مختلف اسلامی، شیعیان، عدل الهی و امامت را جزء اصول دین خود می دانند؛ و امام علی(علیه السلام)- اولین امام آنها، مظهر عدل و عدالتخواهی میباشد. امام علی(علیه السلام) نه تنها عدالت اجتماعی را یک تکلیف، بلکه یک ناموس الهی میداند. نهجالبلاغه، عدالت اجتماعی را یک فلسفه و یا نظریهی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی میداند که کمتر به آن پرداخته شده است.
امیرالمومنین علیهالسلام اولین و تنها فردى از ائمه است که به خلافت رسید و این امکان برایش فراهم شد تا عدالت را (ولو به مدت اندک) به اجرا گذاشته و همچنین به تبیین آن بپردازد. در این مدت کوتاه ایشان آن چنان بنیان نظرى و عملى براى عدالت بنا نهادند که در تاریخ پندآموز و نمونه است. وقتى که على علیهالسلام به خلافت رسید در حدود 35 سال از زمان حکومت پیامبر صلى اللهعلیه و آله مى گذشت. در طى این مدت، رفته رفته اصول اولیه اقتصادى که توسط پیامبر صلى الله علیه و آله پایه گذارى شده بود، مندرس شده و بى عدالتى ها و ظلمهاى فراوانى حادث شده، و بسیارى از اصول عدالت خواهانه پیامبر صلى الله علیه و آله تعطیل گشته بود. امیرالمومنین علیهالسلام اولاً با بیان خویش، این انحرافات را تشریح کرده و به تبیین اصول اقتصاد اسلام پرداختند، ثانیاً به طور عملى به جنگى تمام عیار با بى عدالتى ها برخاستند و در آخر نیز در همین راه شهید شدند.
ارکان عدالت
امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه می فرمایند: عدل بر چهار پایه برقرار و استوار است:
1- اندیشه های شگرف و ژرف اندیش
2- دانشی عمیق و به حقیقت رسیده
3- تدبیر نیک و نیکو داوری کردن
4- استوار بودن در شکیبایی (نهج البلاغه، حکمت 31)
1- بینش صحیح
حاکم جامعه بایستی نسبت به جامعه ای که آن را اداره و مدیریت می نماید، بینش و دیدگاهی صحیح، واقع گرا و منطقی داشته باشد. امکانات، توانمندی ها، استعدادها و پتانسیل های جامعه را بشناسد. فرصت های پیش روی جامعه را بداند و تهدیدها را نیز شناسایی نماید. از وضعیت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه اطلاع کافی داشته باشد و نسبت به موقعیت جغرافیایی آن آگاهی داشته باشد. اولویت ها، نیازها و کمبودهای اجتماعی را بداند و آنها را در برنامه ریزی و سیاستگذاری ها مدنظر داشته باشد. علایق، مطالبات و تمایلات مردم را بفهمد و از نیروی انسانی جامعه بهره کافی و بهینه ببرد. دیدگاه منصفانه، کلان محوری و نگرش بومی نیز لازمه داشتن بینش صحیح است.
2- علم و دانش کافی
علاوه بر داشتن بینش صحیح، مدیر جامعه بایستی از علم کافی جهت مدیریت جامعه نیز برخوردار باشد. روش های علمی، آکادمیک و مستدل مدیریت کلان را بداند و از آخرین و پیشرفته ترین تئوری ها و متدهای اداره جامعه آگاه باشد و به دانش کافی جهت «مدیریت علمی» اجتماع مجهز باشد.
3- تدبیر عمومی
بطور منطقی داشتن بینش صحیح و علم و دانش کافی به برنامه ریزی صحیح منتهی و منجر خواهد شد. توان قانونگذاری، برنامه ریزی، تدوین برنامه های کوتاه مدت، میان مدت و دراز مدت و سیاستگذاری عدالت محور، لازمه مدیریت عدالت خواه است. تحول گرایی، صداقت در گفتار و عمل، شجاعت و قاطعیت در تصمیم گیری و اجراء، پرهیز از افراط و تفریط، اجتناب از تنش زایی و غوغاسالاری، ساده زیستی و دوری از تجملات و حیف و میل بیت المال و اموال عمومی، استفاده از همکاران صدیق و گزینش کارگزاران متعهد و متخصص، توجه ویژه به امر نظارت و بازرسی و... از ویژگی های مدیر مدبر است.
4- صبر و پایداری
تحقق عدالت در جامعه پروسه و فرآیندی تدریجی و زمان گیر است و انتظار تحقق عدالت در زمانی کوتاه، دور از منطق است. علاوه بر این، اجرای عدالت با موانع و مشکلات مختلف و متعددی مواجه می گردد و نیز با دشمنی و سنگ اندازی مخالفان درگیر خواهد شد. لذا لزوم روحیه بردباری و تحمل در سیستم حکومتی و نیز توده مردم، غیرقابل انکار است و در سایه این صبر و پایداری، حرکت جامعه در مسیر عدالت تضمین خواهد گردید. نباید از موانع ترسید، از تهدیدها نباید هراسید و باید هرگونه سختی و دشواری را در این مسیر مقدس به جان خرید. اتخاذ استراتژی «مدیریت بحران» به منظور کنترل شرایط نامناسب و موانع احتمالی و تبدیل تهدیدها به فرصت ضروری است.
و سخن آخر:
امیرالمومنین علیهالسلام در خطبه دویست و بیست و چهارم نهجالبلاغه دو داستان در مورد اجراى عدالت را که درباره خودشان رخ داده، نقل مى کنند. این داستانها حاکى از شدّت عدل ایشان است. داستان اول مربوط به برادر ایشان عقیل است. امیرالمومنین مى فرماید عقیل را دیدم که در شدّت فقر به سر مى برد. او نزد من آمد و از من خواست که چند کیلو گندم از اموال بیتالمال را به او و فرزندانش که مى دیدم از شدّت فقر موهایشان ژولیده شده و رنگ رخسارشان از شدت فقر نیلى بود (این وضعیت بسیارى از کودکان فقیر مدینه بود)، بدهم. عقیل مرتب اصرار مى کرد و من به او گوش مى دادم. عقیل فکر مى کرد که من دلم نرم شده و مرتب اصرار مى کرد. من آهنى را داغ کرده و به او نزدیک کردم. عقیل از گرماى آن فریادى کشید و من به او گفتم اى عقیل آیا از این آتش اندک مى ترسى در حالی که مرا بسوى آتشى که خداوند جبّار افروخته مى کشانى؟
داستان دیگر را امام علیهالسلام این گونه نقل مى فرماید که شب هنگام شخصى نزد من آمد و ظرفى پر از حلوا برایم آورد. از او پرسیدم که آیا این زکات است یا صدقه یا هدیه؟ اگر زکات و صدقه است پس بدان که زکات و صدقه بر ما اهل بیت حرام است. او گفت: خیر یا امیرالمومنین نه زکات است و نه صدقه، بلکه هدیهاى است براى شما. به او گفتم: آیا براى فریب من از راه دین وارد شدهاى؟ بخدا اگر هفت آسمان را به من بدهند که پوست جوى را از دهان مورچهاى بگیرم چنین نخواهم کرد (احتمالاً آن شخص خواستهاى خلاف قانون و عدالت داشته که امام این چنین پاسخ قاطعى به او داده است).
فرآوری: آمنه اسفندیاری
بخش نهج البلاغه تبیان
منابع:
روزنامه کیهان
سایت بلاغه (مطلبی از محمدجعفر طالب پور)
سایت ایسکا
نهج البلاغه، حکمت 31